قصه ی قشنگ:صاحب خر
شنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۰۲ ب.ظ
مردی با سرعت توی کوچه پس کوچه می دوید.در خانه ای را باز دید.زود داخل حیاط آن خانه شد.صاحب آن متوجه شد و گفت:{آقا چه شده!کسی را کشته ای که می گریزی،یا کسی در تعقیب توست و می خواهد تو را بکشد؟!}مرد فراری که رنگ بر چهره نداشت و عرق از سر و صورتش می ریخت نفس نفس زنان لب حوض نشست و گفت:{نه هیچ کدام از این ها نیست.ماموران شاه ستمکار،خرگیری می کنند.آن ها هرکس که خر داشته باشد می ریزند خانه اش و خرش را می برند.}
صاحب خانه خندید و گفت:{حالا تو چرا فرار می کنی،اگر خری هم داشته باشی خرت را می گیرند نه تو را،تو که خر نیستی!}مرد فراری گفت:{آخر تو که نمی دانی.این ماموران این قدر زبان نفهم و کودن و تند و خشن هستند که قدرت تشخیص از آن ها گرفته شده،اگر مرا هم به جای خر ببرند جای شگفتی نیست!}
۹۷/۱۱/۲۰